مطالبی برای پایه های هفتم و هشتم

نمونه سوال برای پایه های 7و8 ووووو بعضی مطالب طنز

مطالبی برای پایه های هفتم و هشتم

نمونه سوال برای پایه های 7و8 ووووو بعضی مطالب طنز

مطالبی برای پایه های هفتم و هشتم

به نام خدایی که در این نزدیکی است ...
با سلام
این وبلاگ جهت ارتباط و استفاده دانش آموزان کلاس هفتم و هشتم طراحی شده است. مطالب این وبلاگ در خصوص دروس پایه های هفتم و هشتم می باشد.
از اینکه با انتقادات و پیشنهادات خود ما را همراهی می کنید، سپاسگزاریم.
علیرضا کدکنیان

نویسندگان

تفاوت ریاضی دان ها با بقیه افراد!

يكشنبه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۲۸ ب.ظ

یک پزشک و یک ریاضی دان در یک مسافرت طولانى هوائى کنار یکدیگر در هواپیما نشسته بودند پزشک رو به ریاضیدان کرد و گفت: مایلى با همدیگر بازى کنیم؟ 

ریاضیدان که می‌خواست استراحت کند محترمانه عذر خواست و رویش را به طرف پنجره برگرداند و پتو را روى خودش کشید. 

پزشک دوباره گفت: بازى سرگرم‌کننده‌اى است. من از شما یک سوال می‌پرسم و اگر شما جوابش را نمی‌دانستید ۵ دلار به من بدهید. بعد شما از من یک سوال می‌کنید و اگر من جوابش را نمی‌دانستم من۵ دلار به شما می‌دهم. 

ریاضیدان مجدداً معذرت خواست و چشمهایش را روى هم گذاشت تا خوابش ببرد. این بار، پزشک پیشنهاد دیگرى داد.

گفت: خوب، اگر شما سوال مرا جواب ندادید ۵ دلار بدهید ولى اگر من نتوانستم سوال شما را جواب دهم۵٠ دلار به شما می‌دهم. 

این پیشنهاد چرت ریاضیدان را پاره کرد و رضایت داد که با پزشک بازى کند. پزشک نخستین سوال را مطرح کرد: «فاصله زمین تا ماه چقدر است؟» 

ریاضیدان بدون اینکه کلمه‌اى بر زبان آورد، دست در جیبش کرد و ۵ دلار به پزشک داد. حالا نوبت خودش بود. ریاضیدان گفت: «آن چیست که وقتى از تپه بالا می‌رود 3 پا دارد و وقتى پائین می‌آید ۴پا؟» 

پزشک نگاه تعجب آمیزى کرد و سپس به سراغ کامپیوتر قابل حملش رفت و تمام اطلاعات موجود در آن را مورد جستجو قرار داد. آنگاه از طریق مودم بیسیم کامپیوترش به اینترنت وصل شد و اطلاعات موجود در کتابخانه کنگره آمریکا را هم جستجو کرد. باز هم چیز به درد بخورى پیدا نکرد. سپس براى تمام همکارانش پست الکترونیک فرستاد و سوال را با آن ها در میان گذاشت و با یکى دو نفر هم گپ زد ولى آن ها هم نتوانستند کمکى کنند.

بالاخره بعد از ۳ ساعت، ریاضیدان را از خواب بیدار کرد و ۵٠ دلار به او داد. ریاضیدان مودبانه ۵٠ دلار را گرفت و رویش را برگرداند تا دوباره بخوابد. پزشک بعد از کمى مکث، او را تکان داد و گفت: «خوب، جواب سوالت چه بود؟»

ریاضیدان دوباره بدون اینکه کلمه‌اى بر زبان آورد، دست در جیبش کرد و ۵ دلار به پزشک داد و رویش را برگرداند و خوابید!!

  • علیرضا کدکنیان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی